قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

چشمانم سرما خوردند

چراغ را روشن کن  

روز  

به لامپ صد واتی اتاقم  

                 فخر نمی فروشد  

چراغ را روشن کن  

چشمانم سرما خوردند  

و دیگر هیچ قرص استامینوفنی  

صدای دلم را خوب نمی کند  

چراغ را روشن کن  

روز برای پیدا کردن احساس گم شده ام  

                                       کم است!

نظرات 2 + ارسال نظر
سعدی چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ

چراغ را روشن کن ... جالب بود .. چشمان منم ضعیف شده و توی روز چراغ اتاقم رو روشن می کنم مثل همین الان که صبح زود هست و چراغ اتاقم اونم 200 وات روشنه ... بخند ...

علی زینلی چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://http://aras2000.blogfa.com/

سلام علی زینلی هستم شما ر, نمشناسم شعراتون قشنگه بچه رابرم که هستید طبع شعریتون معلومه به وب منم سر بزنید ، گه گاهی وقت کنم چیزی مینویسم . خوشحال شدم خیلی، بچه های رابر هر جا باشن با هوش و استعداد سرشارشون خودشونو نشون میدن. سر بزنید لطفا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد