میشه لطف کنین اسم صاحب اثر رو هم زیر شعرش بنویسین تا یه وقت سوء تفاهم پیش نیاد که ممکنه شعر خودتون باشه؟ و اگه نمیدونین هم بنویسین نمیدونم از کیه. همین عبارت کفایت میکنه که خواننده بغهمه کار خودتون نیست
سلام چون کار معروفی بود به نظرم نیست همه میدونن نمیدونم چرا؟بازم ممنون
فکرمیکنم هم همه فهمیده بودن کارخودم نیست گمان نکنم شاعر اثر باشین نمیدونم چرا اینقدر با ناراحتی نظر گذاشتین ممنون
سلام چه وقتی دانشگاه زابل بودین احساستون شعرتون قشنگ بود چه الان اتفاقی وبلاگتو دیدم خیلی دلم تنگ شده برا بچه های انجمن دانشگاهمون دور هم می شستیم و شعر می خوندیم به وبلاگ من سر بزنی خوشحال می شم موفق باشی خانم مهدی پور
کمی شتاب کن زمانه در گذر است هوا گرفته و ابری مسیر پر خطر است گرفته بغض آسمان و صاعقه می غرد ز بیم تگرگ مداوم پرنده زیر پر است چگونه نوازد بلبل شوریده آهنگی از این همه تاریکی که در دل سحر است ؟ شکسته نهال امید وفسرده شاخه بید پرنده های محبت ز لانه در به در است کجا رود آن لاله ای که خفته دامن دشت که از فریب زمانه همیشه خون جگر است نهاده طفل صداقت سرش به دامن یأس چراغ خانه مادر ز همت پدر است چگونه سر بگذارم رها به بستر ناز از این همه خار جفا نهفته زیر سر است نشد مسیر زمانه کمی به وفق مرادم که لحظه لحظه تنها درخت بی ثمر است . تنها
میشه لطف کنین اسم صاحب اثر رو هم زیر شعرش بنویسین تا یه وقت سوء تفاهم پیش نیاد که ممکنه شعر خودتون باشه؟ و اگه نمیدونین هم بنویسین نمیدونم از کیه. همین عبارت کفایت میکنه که خواننده بغهمه کار خودتون نیست
سلام چون کار معروفی بود به نظرم نیست همه میدونن نمیدونم چرا؟بازم ممنون
فکرمیکنم هم همه فهمیده بودن کارخودم نیست گمان نکنم شاعر اثر باشین نمیدونم چرا اینقدر با ناراحتی نظر گذاشتین ممنون
سلام
چه وقتی دانشگاه زابل بودین احساستون شعرتون قشنگ بود چه الان اتفاقی وبلاگتو دیدم خیلی دلم تنگ شده برا بچه های انجمن دانشگاهمون دور هم می شستیم و شعر می خوندیم به وبلاگ من سر بزنی خوشحال می شم موفق باشی خانم مهدی پور
کمی شتاب کن زمانه در گذر است
هوا گرفته و ابری مسیر پر خطر است
گرفته بغض آسمان و صاعقه می غرد
ز بیم تگرگ مداوم پرنده زیر پر است
چگونه نوازد بلبل شوریده آهنگی
از این همه تاریکی که در دل سحر است ؟
شکسته نهال امید وفسرده شاخه بید
پرنده های محبت ز لانه در به در است
کجا رود آن لاله ای که خفته دامن دشت
که از فریب زمانه همیشه خون جگر است
نهاده طفل صداقت سرش به دامن یأس
چراغ خانه مادر ز همت پدر است
چگونه سر بگذارم رها به بستر ناز
از این همه خار جفا نهفته زیر سر است
نشد مسیر زمانه کمی به وفق مرادم
که لحظه لحظه تنها درخت بی ثمر است .
تنها
زنده باشی بانو