قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

۲۴ سا لت باشد و.......

۲۴ سالت باشد و  هیچ اختیاری از خودت نداشته باشی......  

 

۲۴ سالت باشد وندانی که کجای این دنیای متظاهر بوقلمون صفت  

 

ایستاده ای...... 

 

۲۴ سالت باشد ونتوانی تصمیم بگیری........ 

 

۲۴ سالت باشد وهی دم گوشت بگویند ذوق داری واستعداد  

 

ولی نتوانی شکوفایشان کنی.....یا اصلن نخواهی شکوفا شوند  

 

که چه بشود....؟؟؟!!! 

 

۲۴ سالت باشد وهی فریاد های را در درونت خفه کنی ومردمک چشم هایت 

 

 دودو بزند از بس  حرف  توی آنها جمع شده....... 

 

۲۴ سالت باشد وحالت از این زندگی کوفتی بهم بخورد........

 

 

 ۲۴سالت باشد ودلت بخواهد که بمیری....

نظرات 2 + ارسال نظر
یار مهربان سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:14 ب.ظ http://www.pdf-ketab.com

1.604938258431.33187732873سلام
یار مهربان ! کیست؟
یار مهربان شما ضمن آرزوی لحظات شاد و خوش برایتان عرض مختصری با شما دارد.
شاید خیلی از ما در زندگی گمشده ای داریم که اگه پیدا میشد قدم هایمان را استوار تر بر میداشتیم و به آرمانهای زندگیمان زودتر دست میافتیم !
نمیدانم ولی این امکان وجود دراد که ردپای گمشده شما در وب سایت من باشد
همینک منتظر قدوم سبزتان هستم
یار مهربان ( . . . ) دوست دار شما

سعدی سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:33 ب.ظ

سلاممممممممممممم.. 24 سالت هست هنوز اول زندگی ات هست ... تازه باید شروع کنی به شکوفا کردن استعدادهایت .. خیلی از نویسندگان بزرگ تازه همین جا شرواع کردند به حرکت و تازه فهمیدند استعدادی دارند .. تو که هنوز جوونی .. هرکجای این دنیای بوقلمون صفت هم که ایستاده باشی خورشید از آن توست و برای تو می تابد .. هرکجا که باشی هنوز ستاره های شب برای تو چشمک می زنند .. هرکجای این عالم که باشی دست خدا بر شانه هایت است..در اوج نا امیدی بسی امید است .. پایان شب سیه سپید است ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد