چقدر حال عجیبیست عاشقت باشد
همیشه شاهد لبخند و هق هقت باشد
اسیر ورطه ی شکی، ببین چه ایثاریست
به سوی ساحل امید قایقت باشد
تو بی قرار غروبی، نه در خیال کسوف
دلش خوشست که یک بار مشرقت باشد
هزار حرف نگفته به روی لب داری
خوشا بدون شنیدن موافقت باشد
تمام فلسفه ها را به خواب خواهد برد
به این بهانه که یک عمر منطقت باشد
ولی به چشم تو حتی نگاه هم نکند
نمیرسد به خیالش که لایقت باشد
***
چه سرد میگذری از کسی که میخواهد
شریک ثانیه ها و دقایقت باشد
سکوت میرسد از راه و باز تنهایی
چقدر حال عجیبیست عاشقت باشد.......................
محمدرضاصبوری
واااااااااااااااااای چقد خوب بود شعره!
عالی بود بانو....یه عالمه حس آشنا جلو چشمم رژه رفتن
مرســـــــــــــــــــی
سلام
خوبی ؟ خوبم!
بروزم ، با افتخار دعوتید ، اومدید نظر یادتون نره همون نقد
.
.
.
.
کنار جدول افتاده خیالم
بیا حل کن من و مثه معما
سلام خیلی قشنگ بود دمت گرم
سلام این شعر منه هاااا
:)
تو سایت شعرنو (shereno.com) میتونین پیدام کنین