قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

مرا بنویس

من کتاب نبوده ام ... که بخوانی ... که نخوانی ... که خسته شوی ...  

 

که خسته نشوی ... که ورق بخورم ... که ورق نخورم ... که خاک  

 

بخورم ... که خاک نخورم ... که اعجاب انگیز باشم ... که اعجاب انگیز 

 

 نباشم ...که گم بشوم ... که گم نشوم ... که سیاه باشم ... که سیاه  

 

نباشم ... که آخرین برگم تلخ باشد ... که آخرین برگم تلخ نباشد ... من  

 

کتاب نبوده ام هرگز ! من دفترم ! مرا بنویس

نظرات 3 + ارسال نظر
ارثی زاد یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ق.ظ

سلام

ممنون از لطفتون
در گیر کار کتاب جدید هستم واسه همین دیر بروز می کنم

سعدی یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ

حالا این دفتر چند تا برگ داره؟ خط کشی شده هم هست؟ روی جلدش چی نقاشی کشیده؟ من توی انتخاب دفترم وسواس دارم .. شایدم دفتر نقاشی هستی .. خدا کنه یک نقاش حرفه ای بیاد روی ورق زندگیت نقاشی بکشه اونم یک نقاشی هایی که همیشه خنده رو روی لبات بیاره ..

تینا یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:16 ب.ظ http://nostalgia95.blogspot.com

چه خوب گفتی...
ببخش منو زیاد نمی تونم بنویسم... ینی حسم خوب نیست...
مرسی که بهم سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد