قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

شیشه غم را گر نزنی تو به سنگ......

تو که به بی‌خیالی و شاد بودن من طعنه می‌زنی... 


خنده‌ها و شوخی‌های من، یک‌جور جنگیدن است... باور کن...
 

 

من نمی‌گذارم مشکلات، تنهایی و غم لعنتی پشتم را زمین بزنند... حالا می‌بینی...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
س چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://redflover.blogfa.com

سلام.حالتون چطوره؟ امیدوارم سرحال باشی

توحید چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ب.ظ http://tohidghahremani.blogfa.com/

سلام دوست عزیز

وب خوبی داری و معلومه که هر روز بهتر میشه

دیدم بد نیست دعوتت کنم تا دو تا مطلب آخر وبلاگمو ببینی و بخونی

مطمئنم ازشون استقبال می کنی... البته امیدوارم

یکس راجع به تبادل لینک با یه سایت و اون یکی راجع به همکاری با همون سایت هست

منتظرتم

سعدی چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ق.ظ

غم هایت را فراموش کن .. آنها حقیر تر از آن هستند که تو را از پای در آورند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد