قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

برادر چشماتو عادت بده!

فکر کن داری تو خیابون راه میری! بعد هر مردی از بغلت رد میشه یه چیزی بهت میگه! چه  

 

خوشگلی! چشاتو بخورم! چه قدی! با من دوست میشی و....... بعد رفیقت بر میگرده بهت 

 

 میگه هزار دفعه گفتم اینجوری تیپ نزن!!!!! اینو نزن اونو کم کن به خدا من خیلی هم تیپم مناسبه  

 

ولی نمیدونم  منظور رفیقم دقیقا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ بعد از این همه سال حضور تو جامعه و امتحان  

 

کردن تمام  تیپ های ممکن که یه دختر می تونه تو این مملکت، تو خیابون داشته باشه به  

 

یه نتیجه  رسیدم: مردای ایرانی چشماشون به دیدن لباسای رنگی و تیپای مرتب و کلا  

 دخترا و زنای  زیبا عادت نکرده! واسه همین یکی که اینجوری باشه به چشم می آید و 

  

نتیجه اش می شه  گرفتاری من!!!!!!!! 

 

برادر من به من ربط نداره که تو با دیدن من فکرت به کجا ها که نمیره من نمیتونم واسه   

خاطر  چیزی که تو بهش عادت نداری خودمو تو بقعه بپیچم که مبادا تو با زیبایی آشنا بشی!!!  

 

 .....................................

توضیح زیادی:من چادریما

 

نظرات 1 + ارسال نظر
لعیا پنج‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.clickshomar.ir

سلام
دوست عزیزم
خیلی سایت توپی داری[دست]
من یک سایت لینک دایرکتوری و تبادل لینک اتوماتیک رایگان دارم[عینک][قلب]
لطفا بیا در این سایت با هم تبادل لینک کنیم
هم کمک می کنه که آمار گوگلت بره بالاتر و هم کلی مزیت دیگه
منتظرتم

با تشکر
لعیا
لطفا بیا مرسی
[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد